اراذل سبز سبز

ما هستیم... سبزتر از همیشه... می خواهیم... پس می مونیم

اراذل سبز سبز

ما هستیم... سبزتر از همیشه... می خواهیم... پس می مونیم

من هر چی که باشم، حداقل هستم

سلام! 

من مونام.... شایدم سینا.... اما مهم اینه که هر چی که هستم، حداقل هستم!  

واقعاً ازتون انتظار نداشتم که اینطور توی وبلاگ بنویسید، اولین چیزی که توی جمع برای من ارزش داشت این بود که ما هر چی که بودیم، هیچوقت اجازه نمی دادیم کسی غیر از جمع از ماجراهای بین ما باخبر بشه. 

1- ممنونم صائب و ممنونم یلدا خانوم که گند زدید به این موضوع و همه ی عالم رو باخبر کردید که اراذل سبز با هم مشکل دارن.  

شمایی که دم از دوستی و دو رویی و ریا و .... می زنید، کاش می دونستید این کارتون چه ضربه ای به گروه می زنه و قبل از اینکه این کلمات رو تو معرض دید 3000 نفر آدم بذارید، حداقل یک کم، فقط یک کم فکر می کردید. 

2- صائب عزیز! توهینت رو به جمع دیدم و متأسفم که مجبور شدم مدیریت رو از جلوی اسمت بردارم تا بگم حق نداری بدون اجازه ی بقیه ی بچه ها اسم وبلاگ رو عوض کنی. اگر خاطرت باشه این اسم رو توی یه نشست جمعی انتخاب کردیم و اگر قرار باشه که کسی این اسم رو عوض کنه، باید قبل از اون همه ی بچه ها این اسم جدید رو تأیید کنن. 

3- باز صد رحمت به یلدا خانوم که حداقل گفت «به نظر من این وبلاگ باید بسته بشه» هر چند که از ایشون هم انتظاری بیشتر از این نمیره! بهتره مسأله رو حل کنیم، نه اینکه صورت مسأله رو پاک کنیم. راستی.... کسی شنیده که من به خودم بگم «رییس»؟!!!!! کاش یک کم غرض ورزی هامون رو کم کنیم، یک کم هم فداکاری داشته باشیم. اونوقت همه چیز درست میشه.

 

یکبار واسه همیشه قانون این وبلاگو میگم و بهتره خوب تو  گوشتون فرو کنید: 

1- هدف این وبلاگ این بود که توی تابستون از حال همدیگه باخبر بشیم و هرچی می خواهد دل تنگمون بنویسیم. هر چی غیر از بیب شر! یادمون بمونه که اولین اصل، احترام به همدیگه است. با اینکه کلی از دست همه دلگیر بودم، (به گفتن کلمه ی دلگیر اکتفا می کنم!) به خودم این اجازه رو ندادم که بیام و درباره ی کسی چیزی بنویسم. پس یادتون بمونه... وقتی از دست بقیه دلخورین، قانون اینجا اینه و اونم دو حرف بیشتر نیست: خف 

2- اگر قراره تصمیمی برای اکیپ یا وبلاگی که مربوط به اکیپه گرفته بشه، این تصمیم باید تصمیم جمع باشه، نه تصمیم یک نفر خاص. کسی که از این قانون سرپیچی کنه، قطعاً باهاش برخورد میشه. (مثال بارز: حذف مدیریت آقای نقشبندی، و حذف یلدا برای یک هفته) و در ضمن، برگشتشون هم مشروط خواهد بود (چشمک)

 

ته نوشت ها: 

1- مرسی اجادسا که گل کاشتی و اسم وبلاگ رو قشنگ تر از قبل کردی. اما با جمله ی زیرش موافق نبودم که عوضش کردم تا توهین به کسی نباشه. واسه همین جمله ی بی ادبانه ات رو به درست کردن اسم وبلاگ بخشیدم. ولی اگر بازم تکرار کنیا!!! (اخم) 

2- طاها......... الو.................. بابا بیا یه چیزی بنویس.......... آهای.............. 

3- نخیر! انگار هنوز فرشید خان بله رو نگفتن! بیا دیگه بابا! 

 

شخص نوشت 

یه کسایی، یه جایی، توی نوشته ی آخر من، از من گله کرده بودن که عوض شدم و دیگه خودم نیستم! حق با اوناست... آدما بزرگ میشن، عوض میشن، اما همه اشون با هم برابرن و بعضی برابر تر!!!! (رجوع به پست قبلی، نوشته اجادسا) 

دلیل عوض شدن من، برمیگرده به چیزی که دوست ندارم الان راجع بهش با هیچکدوم از بچه ها حرف بزنم. اما مطمئنم که روزی، روزی که کمتر از یک سال دیگه است، محمد و اجادسا همه چیزو بهتون میگن. هر چند که ازشون قول گرفته بودم هیچوقت با هیچکس حرف نزنن، اما... 

بذارید به حساب شفاف سازی.... 

اگر دوست ندارید بگید ترسید..... 

حتی می تونید بگید از آبروش دفاع کرد.... 

یا می تونید بگید یه بیب شری گفت.... 

قضاوتش، اون موقع، به عهده ی خودتون. 

اما نکته ی مهم اینه.... 

هر جا که باشم 

تو هر حالتی 

تو هر زمانی 

همه اتون رو دوست دارم 

درست مثل بچه های خودم  

نه مثل رییس 

 

تا آپدیت بعدی اگر عمری باقی بود.... 

یا حق!